سخنان جرج جرداق درموردامام علی(ع)
جرداق معتقد است که شخصیتی نزدیک به علی علیه السلام و روش تفکر وی وجود ندارد. او علی علیه اسلام را انسانی ناب برمیشمارد و معتقد است که لازم نیست صفت ربوبیت به ایشان بدهیم؛ علی یک انسان است اما قدرت ایشان در ایجاد نوعی بیداری و نوعی آگاهی جهانی در زمینه حقوق و برابرای و عدل و عفو و تسامح باعث شده است تا وی در نظر برخی افراد فرابشری باشد.
جرداق آنگاه میگوید: علی علیه السلام یک انسان نمونه بودند. ایشان در دولتش عدالت محمدی(ص) را بنیان نهادند. مگر ایشان نیست که میگوید فقر در وطن، غربت است. مال در غربت، وطن است و اینکه مردم دو گروه هستند: یا برادر تو در دین هستند و یا همنوع تو در آفرینش هستند. این همان چیزی است که جبران خلیل جبران نیز به آن اشاره کرده است جبران از امام علی(ع) تاثیر پذیرفت و در مورد ایشان می گوید پیامبر(ص) امام علی (ع) را به عیسی بن مریم تشبیه میکرد این تشبیهی تنها جسمانی نیست چون من یقین دارم که نور علی از نور پیامبران و فرستادگان خداوند متفاوت نیست.
این نهج البلاغه پژوه خاطرنشان میکند: به نظر من سخن یسوع و طلب غفران و رحمت برای کسانی که صلیب را برای وی مهیا میکردند، با سخن امام علی(ع) هنگامی که از سوی ابن ملجم ضربت خورد شباهت دارد آنجا که فرمود: اگر زنده ماندم خودم به کارش رسیدگی میکنم اگر مردم، او را یک ضربت بزنید.
وی در پاسخ به اینکه دلیل انتخاب علی(ع) و انقلاب فرانسه چه بوده است، تاکید میکند: پس از انقلاب فرانسه که غرب به قاتلانی بربری تبدیل شد و مردم در بین آنها بیشتر به گلههای گوسفندی در خدمت امرای خود تبدیل شده بودند و کشت و کشتار به راه انداخته بودند، صلاح دیدم که چیزی در این زمینه بنویسم و طبیعتا در مورد امام علی (ع) مطالعه داشته و از ایشان تاثیر پذیرفته بودم، به این موضوع پی بردم که ایشان انقلابهای پی در پی انجام داده است در حالی که انقلابهای ایشان و رویدادهای آن از کشت و کشتار خالی بوده است. بنابراین تصمیم گرفتم که این موضوع را انتخاب کنم.
پژوهشگر و محقق مسیحی لبنان میافزاید: انقلاب علی علیه السلام انقلاب انسانی، اجتماعی، فکری و فرهنگی بود و در آن بین دو جبهه فسق و قتل و قاچاق انسان و برده و مرگ از یک طرف و جبهه دین و رحمت و عدالت و انسانیت و آزادی و حیات فاصلههای زیادی بود. موظف شدم که جبهه علی که خالصترین جبههها است، را مورد بررسی و تحلیل قرار دهم. این جبهه راه را برای من روشن کرد و چراغ راهم شد.
این اندیشمند لبنانی درباره دلیل انتخاب سقراط به عنوان نمونهای برای مقایسه با علی علیه السلام و اینکه چرا افلاطون، ارسطو طالیس، آدیوجین و فرد دیگری را انتخاب نکرده است، میگوید: سقراط استاد همه این افراد بود و علی در حکمت و فلسفه استاد عصر و نسل خود بلکه استاد نسلهای بعد از خود است به همین دلیل در مورد علی (ع) و نهج البلاغه نوشتم.
وی در ادامه درباره راز عدم نوشتن در باره شخصیت دیگری غیر از علی علیه السلام میگوید: عدهای از مردم کشورهای حوزه خلیجفارس و مصر به من پیشنهاد می کردند که مثلا در مورد عمر و یا دیگران بنویسم… اما من نپذیرفتم نه به این خاطر که بخواهم بگویم عمر و یا هر فرد دیگری بد هستند نه اصلا اینطور نبود بلکه من پس از علی علیه اسلام کسی را شایسته نوشتن ندیدم و تصمیم گرفتم که جز در مورد علی (ع) ننویسم.
جرداق در پاسخ به سوالات خبرنگار شفقنا در مورد منهج علی (ع) و شخصیت تربیتی، اجتماعی و انقلابی ایشان، از تاثیر زمانی و مکانی خود از نهج البلاغه سخن میگوید و معتقد است که نهج البلاغه در بعد انسانی و تشریعی جزو قوانینی است که همانند آن اندک است.